خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

دل من...

  بیا تا باورت گردد که بی تو کمتر از خاکم ، ولی با تو افلاکم ، بیا با آرزوهایم  بسازم خانه ای در دل،سراغم را نمی گیری،مگر بیگانه ای با دل؟

+ نوشته شده در  سه شنبه 3 1 1389ساعت 15:43  توسط sarsepordeh70  |  (3) نظر