خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

دلتنگی...

منو دلتنگی و این شیشه خیس
یک نفر دلتنگ است،یک نفر می شمارد
یک نفر می خواند
یک نفر می بافد
از چه دلتنگ شدی
دلخوشی ها کم نیست؛مثلا این خورشید
کودک پس فردا
یک نفر دیشب مرد و هنوز نان گندم خوب است.




+ نوشته شده در  جمعه 14 1 1388ساعت 11:15  توسط sarsepordeh70  |  (0) نظر