خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

بارون!

پنجره باز،غروب پاییز
نم نم بارون تو خیابون خیس
یاد تو از تنگ غروب
تو قلب من می مونه
سهم من از با تو بودن،غم تلخ غروب
غروب همیشه برای من،نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه،جز اون چیزی نمونده.
..



+ نوشته شده در  جمعه 14 1 1388ساعت 11:1  توسط sarsepordeh70  |  (0) نظر