خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

درد و دل

من نه عمری پشت شیشه چون عروسک بودم
نه که خفته بین پنبه ها و پولک بودم
من اگر سردار عشقم یا که پاک باخته ام
سرنوشتم رو با دستای خودم ساختم
قصه ها گذشته بر من تا بدونم کیستم
سرگذشتم هر چه بوده من پشیمان نیستم
یه زمان عاشق و گاهی توی آغوش هوس
هر چه بوده همه انتخاب من بوده و بس!
گاهی سرشار از حقیقت
گاهی مغلوب گناه
هر چه هستم تو فقط من را برای من بخواه
من اگر مریم پاکم یا که یک گیاه هرز
عشق من بیا به باورهای من عشق بورز.




+ نوشته شده در  جمعه 14 1 1388ساعت 11:3  توسط sarsepordeh70  |  (0) نظر