خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

با تو بودن

دوباره دلم به یاد هوای تو بارونی شده و من زیر سایه ی این بارش عشق هم چنان می سوزم.

من نمی خواهم درخت تنهایی ام برای همیشه بی برگ بماند و شکوفه های آرزویم برای همیشه بمیرند.من با کبوترهای زیبای دوستی تا اوج آسمان ها پرواز کردم و طعم چشمه ی زلال عشق را چشیدم.ای کاش می شد همیشه از تو گفت و با تو بود و از تو سرود.تویی که سر آغاز هر محبتی.

خدایا کاش می توانستم تو رو توی رویاهام زیارت کنم و برای دیدن نگاه قشنگت هزار بار بمیرم و زنده بشم.

دلم می خواد آنقدر پرواز کنم تا به اوج ملکوت برسم.

خدای من! خدای خوب و مهربونم تو تنها این رو بدون که روزی به سویت پرواز خواهم کرد و طعم شیرین با تو بودن را خواهم چشید.


+ نوشته شده در  چهارشنبه 14 12 1387ساعت 10:10  توسط sarsepordeh70  |  (2) نظر