خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

تنهاتر

تا ته قصه چه پیدا و چه پنهون با توام / زیر آواره مصیبت یا که بارون با توام

دل به دریا زدم و کاری به دنیا ندارم / تو سکوت سنگیه دنیا غزل خون با توام

هر چی تنهاتر بشی دنیا تو رو کمتر می خواد / خودت اونوقت می بینی چقدر فراوون با توام

سخت گرفته همه دنیا که تو رو رها کنم / تو هجوم سختی ها ببین چه آسون با توام

تو زمستون سیاه و سینه سوز روزگار / سخته باور مثل جنگل تو بهارون با توام

غرق موج عشقتم هر جا بری باهات میام / تو سکوت برکه و خروش کارون با توام

هر چی تنهاتر بشی دنیا تو رو کمتر می خواد / خودت اونوقت می بینی چقدر فراوون با توام

سخت گرفته همه دنیا که تو رو رها کنم / تو هجوم سختی ها ببین چه آسون با توام


+ نوشته شده در  چهارشنبه 15 7 1388ساعت 10:25  توسط sarsepordeh70  |  (3) نظر