خیال...
من یه سرزمین دور پشت پرچین خیال تو مثل یه آرزو،مثل رویای محال
تو همون جزیره ای با تنی روشن و گرم واسه موج های قشنگ،دست تو بستر نرم
من یه سرزمین دور،خیلی تنها و غریب تو همون پنهان شده پشت دریای مهیب
ما به هم نمی رسیم بین ما فاصله هاست گریه های خودمم پر غرور و بی صداست
بین ما فاصله هاست،سخت و سنگین و سیاه مثل آسمون عمیق،اما در فراق ماه
من یه سرزمین دور،تشنه و وحشی و خیس از من خسته ترین قصه ی غم بنویس!