خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

آخرین شعر

پرم از نبودن تو،قدر گریه های بارون / قدر دلتنگی چشمات،واسه یاس توی گلدون

رفتی اما دلتو باز،توی دستام جا گذاشتی / وقتی هیچ گلی نخندید،توی جاده پا گذاشتی

رفتی اما عکس چشمات،توی قاب آسمون موند / تو همون لحظه آخر،آخرین شعر تو رو خوند

تنهایی سهم دلم شد،وقتی که ازم گذشتی / عاشقم اما نبودی،دلمو بدجور شکستی.


+ نوشته شده در  دوشنبه 18 8 1388ساعت 10:34  توسط sarsepordeh70  |  (0) نظر