خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

غرقه در عشق

این چنین بیگانه از آوارگی کردی مرا / عاشق و همسایه ی دیوانگی کردی مرا
درس عشقم با کلامی پر محبت داده ای / بنده ی شادابی و آزادگی کردی مرا
ای که معنای سلامت حاصل از لبخند توست / پر ز شور و شادی و مستانگی کردی مرا
بنده ی عشقت شدم در سایه ی زیبای تو / غرقه ی عشق خود و دردانگی کردی مرا
فارغ از درد زمین و آسمان و این جهان / اهل دنیای غم و بیخانگی کردی مرا
آن زمانی که دلم از عشق تو معنا گرفت / چون زلیخا سمبل دلدادگی کردی مرا.

+ نوشته شده در  سه شنبه 24 9 1388ساعت 17:17  توسط sarsepordeh70  |  (4) نظر