روبروی آینه
توی تنهاییم نشستم، رو به روم یه آینه ی پاک شده کار من مرور خاطرات
سرد و غمناک
من نگاهم رو به آینه،آینه بیزار از نگاهم خسته از درد و غم من،خسته
از غبار آهم
دوباره چشمای ابریم می گیرن نم نمه بارون آینه حیرونه ازاین که از
کجاست این همه بارون
دل آینه می سوزه،دل می ده به درد و دلهام به تموم پشت پاها که زدن
به قلب تنهام
می شه باز سنگ صبوره غصه های جور و واجور/ با ترک می شکنه بغض و آینه
می خوره هاشور
+ نوشته شده در سه شنبه 1 10 1388ساعت 17:47  توسط sarsepordeh70
|
(4) نظر